امروز یکشنبه , 13 آبان 1403

پاسخگویی شبانه روز (حتی ایام تعطیل)

8,000 تومان
  • فروشنده : کاربر
  • مشاهده فروشگاه

  • کد فایل : 55248
  • فرمت فایل دانلودی : .doc
  • تعداد مشاهده : 5.9k

دانلود تحقیق درمورد ‌تأثير متقابل‌ فرهنگ‌ و ورزش‌

دانلود تحقیق درمورد ‌تأثير متقابل‌ فرهنگ‌ و ورزش‌

0 5.9k
لینک کوتاه https://filekadehpdf-doc-ir.pdf-doc.ir/p/421b1dd |
دانلود تحقیق درمورد ‌تأثير متقابل‌ فرهنگ‌ و ورزش‌

با دانلود تحقیق در مورد ‌تأثير متقابل‌ فرهنگ‌ و ورزش‌ در خدمت شما عزیزان هستیم.این تحقیق ‌تأثير متقابل‌ فرهنگ‌ و ورزش‌ را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود تحقیق ‌تأثير متقابل‌ فرهنگ‌ و ورزش‌ ادامه مطالب را بخوانید.

 

نام فایل:تحقیق در مورد ‌تأثير متقابل‌ فرهنگ‌ و ورزش‌

فرمت فایل: word و قابل ویرایش

تعداد صفحات فایل:31 صفحه

قسمتی از فایل:

‌تأثير متقابل‌ فرهنگ‌ و ورزش‌ 

 

 نويسنده : حجت‌الاسلام‌والمسلمين‌ احمدرضا خزايي‌ 

هر مقوله‌اي‌ را كه‌ انسان‌ به‌ ذهن‌ مي‌آورد و جزء قضاياي‌ ذهني‌ است‌ و يا در عالم‌ خارج‌ مصداق‌ پيدا مي‌كند، همراه‌ او، فرهنگ‌ آن‌ به‌ ذهن‌ مي‌آيد. فرهنگ‌ لازمة‌ لاينفك‌ هر پديده‌ و مقوله‌اي‌ است، مثلاً‌ وقتي‌ تجارت‌ و اقتصاد را به‌ ذهن‌ مي‌آوريم‌ و يا در خارج‌ بدان‌ اشتغال‌ داريم‌ قطعاً‌ فرهنگ‌ تجارت‌ و يا اقتصاد را بايد بدانيم‌ و يا لااقل‌ فرهنگ‌ متداول‌ و رايج‌ آن‌ مقوله‌ و به‌ عبارت‌ ديگر، فرهنگ‌ عمومي‌ آن‌ را بدانيم‌ تا در ميان‌ تجار و اقتصاددانان‌ داراي‌ ارزش‌ باشيم‌ والا‌ از مقوله‌ اقتصاد و تجارت‌ بيرونيم‌ و يا لااقل‌ اقتصاددان‌ و يا تاجر موفقي‌ نيستيم. لذا فرهنگ‌ در تمام‌ مقوله‌ها و پديده‌هاي‌ عبادي‌ و معاملي‌ وجود دارد. مثل‌ فرهنگ‌ نماز، فرهنگ‌ عبادت، فرهنگ‌ تجارت، فرهنگ‌ ورزش‌ و... ما در اين‌ مقاله‌ بر آن‌ هستيم‌ تا فرهنگ‌ ورزش‌ و خاستگاه‌ و مباني‌ ورزش‌ را به‌ نقد و تحليل‌ بكشيم. نخست‌ از آن‌جا كه‌ دين‌ اسلام‌ دين‌ مقدس‌ و آسماني‌ است‌ و براي‌ هدايت‌ بشر آمده‌ است، تمام‌ آداب‌ و رسوم‌ و فرهنگ‌ اجتماع‌ را به‌ هم‌ نريخته‌ است، بلكه‌ فرهنگ‌هايي‌ كه‌ در ميان‌ مردم‌ متداول‌ بوده‌ و با هدف‌ دين‌ سازگاري‌ داشته‌ و يا مي‌توانست‌ با اندك‌ تغييري‌ آن‌ را در خدمت‌ دين‌ قرار داد، اسلام‌ آن‌ را تقويت‌ و ترويج‌ نموده‌ است؛ لذا ورزش‌ يك‌ مقوله‌اي‌ بوده‌ كه‌ با سكناگزيدن‌ بشر در روي‌ زمين‌ وجود داشته‌ و ممكن‌ است‌ با اين‌ روش‌ جديد و پيچيده‌ امروزين‌ نبوده، ولي‌ به‌ شكل‌ ابتدايي‌ وجود داشته‌ و اسلام‌ به‌ آن‌ جهت‌ بخشيده‌ و آن‌ را در خدمت‌ دين‌ قرار داده‌ است.

 

تعليم‌ و تربيت‌ در حقيقت‌ با پيدايش‌ و سكنا گزيدن‌ بشر در روي‌ زمين‌ آغاز شده‌ است. خاك، سنگ، كوه، تپه، دريا، جنگل، جويبار و ديگر مظاهر طبيعت‌ و نيز خود زندگي‌ و نيازهاي‌ آن، نخستين‌ كتاب‌هاي‌ درسي‌ بشر بوده‌اند. از قديم‌ترين‌ روزگاران‌ و حتي‌ پيش‌ از پيدايش‌ خط، نياز به‌ تأمين‌ خوراك‌ و پوشاك‌ از راه‌ شكار حيوانات‌ و احتياج‌ به‌ كسب‌ توانايي‌ براي‌ مقابله‌ با خطرهاي‌ طبيعي‌ و دشمنان‌ گوناگون، جوامع‌ كهن‌ بشري‌ را واداشته‌ بود كه‌ به‌ امر تربيت‌ بدني‌ و ورزش‌ بعنوان‌ يكي‌ از مهم‌ترين‌ امور زندگي‌ توجه‌ نمايند و اين‌ حقيقت‌ را دريابند كه‌ قدرت، استقامت، مهارت‌ و سرعت‌ را كه‌ در زندگي‌ انسان‌ها از اهميتي‌ برخوردار است، مي‌توان‌ با بهره‌گيري‌ از تمرين‌ها و فعاليت‌هاي‌ جسماني‌ تا حد قابل‌ ملاحظه‌اي‌ تقويت‌ كرد.

 

همراه‌ با خلقت‌ انسان‌ و دست‌ و پنجه‌ نرم‌ كردن‌ او با زندگي، خصوصاً‌ انسان‌هاي‌ اوليه‌ كه‌ در درون‌ غار زندگي‌ مي‌كردند، ورزيدگي‌ و تربيت‌ بدن‌ براي‌ آنان‌ داراي‌ اهميت‌ فوق‌ العاده‌ بوده‌ و تا به‌ امروز كه‌ تربيت‌ بدني‌ و ورزش‌ يكي‌ از اصول‌ مسلم‌ زندگي‌ فردي‌ و اجتماعي‌ و حتي‌ براي‌ حكومت‌ها و دولت‌ها درآمده‌ است.

 

امروزه‌ دانشمندان، ورزش‌ را نه‌ تنها براي‌ پرورش‌ تن‌ يك‌ اصل‌ قرار داده‌اند، بلكه‌ به‌ صورت‌ يك‌ اهرم‌ قدرت‌ و سياست‌ براي‌ جوامع‌ بين‌المللي‌ مطرح‌ كرده‌اند. انسان‌شناسان‌ در قرون‌ گذشته‌ از انسان‌ بعنوان‌ هومواركتوس‌ (انسان‌ مستوي‌القامه) و هوموفابريگوس‌ (انسان‌ ابزارساز) و هوموپوليتيكوس‌ (انسان‌ سياست‌ورز) سخن‌ گفته‌اند. امروزه‌ از انسان‌ بعنوان‌ هومورليجيوسرس‌ (انسان‌ دين‌ورز) سخن‌ گفته‌اند؛ چرا كه‌ بر وفق‌ جديدترين‌ پژوهش‌هاي‌ جامعه‌شناختي‌ چه‌ در آفريقاي‌ جنوبي‌ و مكزيك‌ و چه‌ در ايرلند و آمريكا، بيش‌ از نود و شش‌ درصد انسان‌ها به‌ وجود خدا ايمان‌ دارند و همين‌ واقعيت، نظريه‌اي‌ را كه‌ مدعي‌ بود با پيشرفت‌ اجتماعي‌ و افزايش‌ رفاه‌ مادي، دين‌ و انديشه‌ ديني‌ انحطاط‌ مي‌يابد، ابطال‌ مي‌كند(1). مؤ‌يد ديگر براي‌ دين‌ورز بودن‌ سرشتي‌ انسان، اين‌كه‌ محققان‌ هيچ‌ قومي‌ از اقوام‌ بشري‌ را نيافته‌اند كه‌ ديندار يا به‌ هر حال‌ صاحب‌ نوعي‌ دين‌ نبوده‌ باشند.(2)